عخش من ریحانه

 به خدا دست خودم نيست اگر مي رنجم

يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم مي بندم

من صبورم اما...

چقدر با همه ي عاشقيم محزونم!

و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ

مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم

من صبورم اما... بي دليل از قفس کهنه ي شب مي ترسم

بي دليل از همه ي تيرگي تنگ غروب

و چراغي که تورا از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما...

آه اين بغض گران صبر چه مي داند چيست

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست



نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:17 توسط حمید| |

Design By : Night Melody