عخش من ریحانه

 

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 23:53 توسط حمید| |

تقديم به ريحانم

 

برای تو می نویسم........

 

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

 

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...

 

برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست...

 

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

 

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

 

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

 

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

 

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

 

برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است....

 

برای تويی كه قلبت پـاك است...

 

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

 

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

 

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

 

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

 

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است..........

 

دوستت دارم تا ........!

 

نه...!

 

دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد

 

 بی حد و مرز دوستت دارم   

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 23:50 توسط حمید| |

هر جا میرم می بینمت
عادت کردم به همیشه بودن تو
آروم میشم
وقتی پیشم

باشی فقط دلم خوش به دیدن تو
کاش همین جوری بمونیم من و تو
من عوض نمیشم و تو هم نشو

بیا با هم بمونیم فقط همین
من که جایی نمیرم تو هم نرو

این حس قشنگ ُ مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم

دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
دنبالت تو ابرا تو پیش منی باز

نمی تونم باور کنم
تو با منی بهم بگو خوابم یا بیدار

میترسم از دستم
خسته بشی یک روز بگی خدانگهدار

بی تو روزام دیگه رنگی نداره

به دلت بگو که تنهام نزاره

این فقط تویی تو دنیای منی
که واسم دلیل موندن میاره

این حس قشنگ ُ مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم

دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
دنبالت تو ابرا تو پیش منی باز

روزی که اون نگاه تو
با خود برد درد و جون ما

مثل یک آرزو بود واسم
که همیشه بمونی پیشم

این حس قشنگ ُ مدیون تو هستم
تو با منی و من از عشق تو مستم

دستاتو میگیرم مثل پر پرواز
دنبالت تو ابرا تو پیش منی باز

نوشته شده در یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,ساعت 21:13 توسط حمید| |

با تو بودن همیشه پر معناست
 بی تو روحم گرفته و تنهاست
 با تو یک کاسه آب ، یک دریاست 
 بی تو دردم به وسعت صحراست

نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت 17:40 توسط حمید| |

در خلوت من جز تو کسی راه ندارد  


  رخسار فریبای تو را ماه ندارد


  غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد 

 

غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد 

نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت 17:36 توسط حمید| |

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم

چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم

یا من برسم به یار و یا یار به من

یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت 17:35 توسط حمید| |

 

باورم نمی شود!

 

کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....

 باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....

  کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....

 کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...

  دلم بدجور هوای تو را کرده عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست

 ای بهترینم....

 باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند

  و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل 

 خنجر در قلبهایمان مینشیند ....

 و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی میکردی....

  باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

  در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای

   که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....

 کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم....

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من بیایی...

 و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ،

 دلم  بدجور برای تو تنگ است ...

 باورم نمیشود که نمیایی...

 

نوشته شده در چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:,ساعت 14:44 توسط حمید| |

سلام به دوستان عزيز

جمله هايي كه الان مي خونيد جمله هايي هستند

كه من به همشون رسيدم. دوست دارم ريحانه جونم.

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید  

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان  می شمارید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

نوشته شده در دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:,ساعت 16:32 توسط حمید| |

چقدر سخت می گذرد

لحظه های بی تو بودنم

گاهی فکر می کنم

ساعت اتاقم با من لج کرده است

آخر ،هر چه نگاه می کنم  عقربه هایش

سر جای قبلی به من زل زده اند .

نوشته شده در یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:,ساعت 9:29 توسط حمید| |

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:,ساعت 9:7 توسط حمید| |

دل من يك آينه است،روشن و شفاف

مثل صبح صادق دهكده ها صاف

توي قاب آينه تنها تويي تو

اگه باور نداري سينمو بشكاف

قلبمو كه باز كني خودت مي بيني

كه تو اونجا اولين و آخريني

نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:,ساعت 9:2 توسط حمید| |

دوست دارم شب تا سحر دوره سرت بگردم

می دونم تو انتخابت اشتباه نکردم

دوست دارم همینجوری بگم برات می میرم

 بگم عاشقت منم توی عزیز ترینم

واسه ی من شیرینه حرفات

کاش تو دستام بمونه دستات

واسه ی من تو بهترینی

کاش همیشه توی قلب من بشینی

خانومم تویی بارونم تویی عاشق شو

دلم آرومم تویی

خانومم تویی بارونم تویی عاشق شو

دلم آرومم تویی

تویی یک دونه ی سرزمین قلب تنهام

تو همون هستی که بودی توی آرزوهام

وقتی چشماتو می بینم دل من می لرزه

بیا خانومی بکن نذار دلم رو تنها

نذار دلم رو تنها نذار دلم رو تنها

خانومم تویی بارونم تویی عاشق شو

دلم آرومم تویی

دوست دارم شب تا سحر دوره سرت بگردم

می دونم تو انتخابت اشتباه نکردم

دوست دارم همینجوری بگم برات می میرم

بگم عاشقت منم تویی عزیز ترینم

واسه ی من شیرینه حرفات

کاش تو دستام بمونه دستات

واسه ی من تو بهترینی

کاش همیشه توی قلب من بشینی

خانومم تویی بارونم تویی عاشق شو

 دلم آرومم تویی

خانومم تویی بارونم تویی عاشق شو

 دلم آرومم تویی

نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:,ساعت 1:27 توسط حمید| |

اين گل تقديم به عخشم

ريحانه

كه گل خيلي دوست داره

نوشته شده در دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,ساعت 23:9 توسط حمید| |

ريحانه جونم

نوشته شده در دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,ساعت 22:56 توسط حمید| |

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:12 توسط حمید| |

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:57 توسط حمید| |

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:46 توسط حمید| |

 

ريحانه جونم يه دونه اي

 

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:28 توسط حمید| |

 

عاشقتم ريحانه

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:23 توسط حمید| |


در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود
 
و

از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند
 
 
در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید
 
 به زندگی به رویم بسته شده بود
 
در حالی که آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود
 
 در حالی که آرزوی مرگ از خدای خویش داشتم
 
 در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک کلام نیز از عشق
 
 و عاشق شدن بنویسند در حالی که  هوای قلبم گرفته و سرد شده بود
 
 خداوند هدیه ای را به من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد
 
 به باغچه دلم زیباترین و خوشبوترین گل را هدیه داد، به آسمان تیره
 
 و

تارم مهتاب روشن بخش و ستاره  درخشانی را هدیه داد
 
در  جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از محبت و مهربانی هدیه داد
 
 به دل پر از سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا  کرد
 
 به دستهایم قدرت این را داد که هر چه میخواهند از عشق بنویسند و بهترین
 
و

زیباترین جملات را برای عشق بگویند
 
 به پاهایم قدرت این را داد که بتوانند در جاده های پر از عشق قدم بزنند

و

به وجودم اراده عاشق شدن را داد
 
 آری او  یک فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد !
 
 آن فرشته را مانند باران عشق کرد و بر روی من نازل کرد تا تن  غم زده و خسته مرا بشوید
 
 و جانی دوباره و طراوت عاشقانه ای دوباره به من ببخشد…
 
 آن فرشته را مانند گلی کرد  و در گلدان طاغچه قلبم گذاشت تا  عطر و بوی عاشقانه اش
 
 حال و هوای  خانه دلم را دگرگون کند !
 
 آن فرشته را تمام زندگی من  کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد
 
و

در های قلبم را بر روی او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت !
 
هدیه ای که خداوند به من داد ، آرزوهایم را زنده کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد !
 
 هدیه ای داد که از گل هم زیباتر بود ، از خورشید نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر!
 
 و

این هدیه بهترین چیزی بود که خداوند در تمام زندگی ام به من داد ! آری
 
 او ريحانه را به من داد
 
 او عشقی دوباره را به من داد !
 
 سپاس آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین هدیه دنیا را به من داد
 
 و

قلبم را آرام و پر از عشق کرد !
 
سپاس آن خدایی که عشقی پاک و واقعی و بدون ریا  و بی پایان را به من هدیه کرد !
 
پس خداوندا کلید قلبم را تا پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه دار
 
 تا من نیز با مهر و محبت و عشق خودم  آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی
 
 درقلبم نگه دارم ...

خیلی دوستدارم ريحانه عزيزم

نوشته شده در جمعه 1 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:13 توسط حمید| |

Design By : Night Melody