عخش من ریحانه
در این لحظه که به انتظار غروب نشسته ام دلم تنها تو را میخواهد! در این لحظه که تنهایی مرا در میان خودش گرفته است دلم تنها تو را میخواهد! در این لحظه که دلتنگم و چشمهایم بارانیست دلم تنها تو را میخواهد! کجایی عشق من که دلم بهانه ی تو را میگیرد ! نمیتوانم آرام کنم دلی که دیوانه وار به عشق تو زندگی میکند! نمیتوانم ببینم که دلم اینگونه در حسرت به حقیقت پیوستن آرزویش است! دیگر بس است انتظار ، ای سرنوشت مرا رها کن از دام تنهایی ، دیگر بس است این عذاب! دلم تنها تو را میخواهد در لحظه ای که به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم! اینک اگر زنده ام در خاطر من هستی که پر پر نشده ام ، من شمعی هستم که همچنان به عشق تو میسوزم! میترسم آنقدر به انتظار بنشینم تا از یادت فراموش شوم ، میترسم آنقدر سختی بکشم که به آسانی تو را از دست بدهم! در این لحظه که جز تو هیچ چیز دیگر به من امید نمیدهد ، باز هم به انتظار مینشینم تا روزی امیدم زنده شود!
من و تو هستیم و بینمان فاصله زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم! بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند تو در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ، تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ، تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ، تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم! انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ، امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم به انتظارت مینشینم ، انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ، تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم خدایا من گمشده دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری ، پس ای خدایا ، هیچ می دانی که بزرگوار آن است که گمشده ای به مقصد برساند ، تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یک کلام .... محتاج توام می خوام داد بزنم عشق يعنی تا ابد بی سرنوشت» عشق يعنی زندگی تا زير صفر عشق يعنی پر کشيدن تا عروج عشق يعنی طی راه بی فروغ عشق يعنی ناله گيتار من عشق يعنی درد بی درمان من عشق سودای دل بيمار ماست عشق مرگ لحظه ديدار ماست عشق فرياد انا الحق گفتن است عشق در آغوش ياران خفتن است عاشقی بايد که آنرا درک کرد اين زبان از گويش عشق عاجز است دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم سلام سلام امروز قشنگترين هديه را از ريحانم گرفتم. حسابي خجالتم داد. ريحانه دوست دارم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس دفترم لبریز شده از احساسات روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ، فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟ گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ، پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ، خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست! هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم گل من ایستاده است در مقابل چشمانم عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ، تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ، تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند! ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام چقدر سوت و کور است !؟ نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ، نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو، بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت، به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، نمیشوی ، حتی یک لحظه نیز از یاد من فراموش! ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو، ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو، ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال، بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار! برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ، گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو! روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی... قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی... نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم میگویند اینها همه درد های عاشقیست ، نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را ، شاید این هم یکی از درد های همیشگیست میترسم از آن روزی که رهایم کنی ، شاید فکر کنی که محال است قلبت را از قلبم جدا کنی این روزها کار همه بی وفاییست تا این حد هم نباید مرا به یک عشق ماندگار مطمئن کنی تو خواستی مرا به خودت وابسته کنی تو خواستی قلبم را اسیر قلب پاکت کنی دیگر محال است بتوانی مرا از خودت سیر کنی! این قلبی که در سینه دارم آن قلب تنها نیست حال و هوای من مثل گذشته ها نیست حالا دیگر وجودم نیز مال خودم نیست ، این اشکهایی که میریزد از چشمانم، دست خودم نیست این دلتنگی ها و بی قراری هایم حس و حال همیشگیست قانون زندگی ام بهم خورد ، از لحظه ای که تو آمدی آمدی و شدی همه زندگی ام ، هستم تا آخرین نفس با تو، ای تنها بهانه نفس کشیدنم! سلام به دوستان عزيز به وبلاگ جديد من خوش اومديد. امروز تولدمه. اولين كسي كه بهم تبريك گفت ريحانم بود. قربووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونش برم. از همينجا ميگم ريحانه دوست دارم. بووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسس چشمان ناز تو ، قلب مهربان تو، هر چه فکرش را میکنم محال است زندگی بدون تو چه عادت کرده باشم به تو ، چه دوستت داشته باشم ، قلب عاشقم میگوید ، این زندگی عاشقانه را مدیونم به تو روزی آمدی و مرا از حال و هوای تنهایی بیرون آوردی عاشقم کردی با مهر و محبت هایت، با قلب مهربانت دیوانه ام کردی با آن چشمهای نازت چه ناز است چشمانی که لحظه ای دیدن دوباره اش برایم آرزوست تا لحظه های در کنار تو بودن را با چشمان ناز تو سر کنم ، تا غرق شوم درون چشمهایت تا بشکنم سکوت را به بهانه ی دیدن چشمهایت تا بگویم درد دلهایت را برایت ، منی که بی خبر نیستم از آن دل مهربانت صدای دلنشین تو ، خیره شده ام به چشمهای زیبای تو، تو نیز عاشقانه نگاه میکنی به چهره عاشق من ، لبخندت مرا دیوانه تر میکند، عزیزم بیشتر از این تو را ببینم به رویا نبودن این رویای زیبا شک میکنم ، میترسم که خواب باشم ، میترسم که در خواب عاشقت شده باشم ، میترسم که رویا را با حقیقت اشتباه گرفته باشم! تو نیز مانند من به انتظار باریدن بارانی ، یا باز هم اشک میریزی از اینکه دیدارمان به سر رسیده و تا فردا مرا نمیبینی چگونه سر کنم شب را تا فردا ،نمیدانم حقیقت عشق تو را باور کنم یا آن رویا! نمیدانم چگونه قلبم را راضی کنم که خواب نیست تو را داشتن را ای قلب عاشقم باور کن عاشق شدن را چشمان ناز تو مرا دلتنگ کرده، گرفتن دستهایت بی قرارم کرده ، دیگر چگونه بگویم که بودن تو ،مرا بدجور عاشق کرده حتی اگر با تو بودن رویا باشد ، می مانم تا ابد در همین رویا ، به خیال تو ، به خیال داشتن فرشته ای مثل تو ، به همین خیال رویایی زندگی میکنم یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم ، تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی ، دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است ، این وجودی که محتاج وجود تو است ، این احساسات،همه در عشق تو جا گرفته است ببین عشق تو چقدر مقدس است که زندگی ام با تو دوباره جان گرفته است ببین چقدر دوستت دارم که خوشبختی را از لحظه ای که آمدی دیدم ، حس کردم و باورش کردم! باور کردم که حضور تو در زندگی ام یک حادثه نبود ، روزی تو می آمدی، با اینکه من حتی فکر داشتن تو را هم نمیکردم روزی که آمدی چه روز دلنشینی بود، روزی که بهم میرسیم چه روز مقدسی خواهد بود و روزی که از عشق هم میمیرم چه روز عاشقانه ایست به عشق همان روز ،روز از عشق هم مردن، اینک عاشقانه همدیگر را میپرستیم تا به دنیا بگوییم این ما هستیم که عاشق همیم! دلیلی نمیبینم برای زنده ماندن اگر تو نباشی ، نمیخواهم حتی یک لحظه نیز در فکر نماندن باشیم! میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم عزیزم بیا در آغوشم ،تو مال منی ، آرام باش که تو تا آخر دنیا ، دنیای منی ، بارها گفته ام و خودت هم میدانی که زندگی منی ، پس این هم بدان تو آخرین کسی خواهی بود که قبل از مردنم او راخواهم دید! دفترم لبریز شده از احساسات روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ، فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟ گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ، پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ، خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست! هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم گل من ایستاده است در مقابل چشمانم عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ، خودت میدانی و اینگونه مثل من به عشق دیدنم مینشینی در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه میکردی به چشمانم وقتی فکر میکنم به آن لحظه نفس میگیرد این قلب خسته ام وقتی فکر میکنم به تو را داشتن،با خود میگویم ای کاش که زودتر تو را داشتم تو مرواریدی هستی پنهان در اعماق قلب زندگی ام که زیبا کردی با حضورت زندگی مرا ، عاشقانه کرده ای صحنه بی پایان لحظه های تو را داشتن را دلتنگی آمده تا بگوید همیشه در قلب منی عشق تو در دلم غوغا کرده تا بگویم تا ابد مال منی ناز نگاه تو ، هنوز برق نگاه زیبایت نرفته از روبروی چشمهایم هنوز گرمی دستهایت ،گرم نگه داشته دستهایم را هنوز احساس میکنم در کنارمی با اینکه تو آنجا مثل من به انتظار آمدن دوباره منی! نفسهایم آمده تا بگوید به عشق تو است که زنده ام احساسم آمده تا بگوید به عشق تو است که این شعر عاشقانه را برایت نوشته ام... دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ، خودت میدانی و اینگونه مثل من به عشق دیدنم مینشینی در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه میکردی به چشمانم وقتی فکر میکنم به آن لحظه نفس میگیرد این قلب خسته ام وقتی فکر میکنم به تو را داشتن،با خود میگویم ای کاش که زودتر تو را داشتم تو مرواریدی هستی پنهان در اعماق قلب زندگی ام که زیبا کردی با حضورت زندگی مرا ، عاشقانه کرده ای صحنه بی پایان لحظه های تو را داشتن را دلتنگی آمده تا بگوید همیشه در قلب منی عشق تو در دلم غوغا کرده تا بگویم تا ابد مال منی ناز نگاه تو ، هنوز برق نگاه زیبایت نرفته از روبروی چشمهایم هنوز گرمی دستهایت ،گرم نگه داشته دستهایم را هنوز احساس میکنم در کنارمی با اینکه تو آنجا مثل من به انتظار آمدن دوباره منی! نفسهایم آمده تا بگوید به عشق تو است که زنده ام احساسم آمده تا بگوید به عشق تو است که این شعر عاشقانه را برایت نوشته ام...
بگم که عاشقم
می خوام از تبم برات بگم
از تبی که دارم توش میسوزم
می خوام از دلم برات بگم
دلی که اگر بشکنیشم بازم میگه عاشق بمونم
منم اون شکسته قایق گمشده تو طوفان دریای عشقت
من همونم که ساده دل دادم به دستت
حالا بازم با این اوصاف می خوای بری؟
میخوای این چینی بند خورده دلمو از نو بشکنیو بری؟
چرا هرکی هز راه میرسه یه لگد به این شکسته دل من میزنه؟
نمیخوام بازم از نو بگردم دنبال یه دل عاشق که با من بخونه
بذار این عشق خالص مثل خون جاری شه تو رگ هات
تو بذار این دل درمونده من بمونه عاشق ولی نه با خاطره هات
بذار وقتی خواستم دور از چشم نا محرما گریه کنم سر رو شو نه های تو بذارم
یا که وقتی خواستم بخاطرت این جونمو تقدیمت کنم تو آغوش تو جون بدم
نباشم اون روز رو ببینم که آسمون چشات بارونیه
یا که اون دل ساده تو پر شده باشه از نفرت وکینه
نمی خوام جسارت کنم اما بمون با من
نگو ...نه ... دیگه خسته ام بخون با من
دوستت دارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدا
Design By : Night Melody