عخش من ریحانه

وقتی که قلبت به سوی من پر زد دلم رو اسم همه جز"تو" خط زد

 

وقتی که عشقت روی قلبم حک شد دل منم عاشقی رو بلد شد

 

وقتی شدی "تو" تنها تکیه گاهم تموم زندگی مو هدیه دادم

 

وقتی شدی ستاره ی وجودم شعرامو من به عشق تو سرودم

 

وقتی شدی "تو" بهترین تو دنیام گفتم واست از غم عشق تو حرفام

 

یهو دیدم محرم اسرارمی "تو" تک سوار عشق و سالارمی

 

بازم میگم که "تو" تکی تو دنیا

 

گشتم... نبود... نیافریده خدا 

نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:27 توسط حمید| |

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم



شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم



تو کیستی که من از موج یک تبسم تو



بسان قایق سرگشته روی گردابم

 

...

 

 بهترینم... همیشه کنارم باش

نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:26 توسط حمید| |

 

 

 

 

 

 

 

 

اگه روزی من مردم و من رو دوست داشتی

 

 

                            هر پنجشنبه به مزارم بیا

 

 

                          گل سرخی بر روی قبرم بگذار

 

 

                          تا همیشه آن گل سرخی که به تو

 

 

                               داده بودم را به یاد بیاورم

 

 

                                           ولی...

 

 

                                       اگه تو مردی

 

 

                           من فقط یک بار به مزارت میام

 

 

                          و آن دسته گل سفید مریم رو که با

 

 

                             خون خودم سرخ خواهم کرد

 

 

                               رو برات هدیه میارم

 

 

                      و عاشقانه در کنارت جون میدم

 

 

                      تا بدونی که هیچوقت تنها نیستی .

نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:23 توسط حمید| |

ایــن روزهــا دلــم اصــرار دارد

فــریــاد بــزنــد؛

امــا

مــن جــلوے دهــانــش را مے گــیــرم

وقــتــے مــے دانــم کــســی تــمــایــلــے بــه

 

شــنــیــدن صــدایــش نــدارد

ایــن روزهــا مــــــن

خــداے ســــکــــــوت شــــده ام؛

خــفــقــان گــرفــتــه ام تــا آرامــش اهــالــے دنــیــا،

خــــط خــــطــے نــشــــود . . .!!!

نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت 21:31 توسط حمید| |

نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:48 توسط حمید| |

 به خدا دست خودم نيست اگر مي رنجم

يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم مي بندم

من صبورم اما...

چقدر با همه ي عاشقيم محزونم!

و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ

مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم

من صبورم اما... بي دليل از قفس کهنه ي شب مي ترسم

بي دليل از همه ي تيرگي تنگ غروب

و چراغي که تورا از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما...

آه اين بغض گران صبر چه مي داند چيست

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:17 توسط حمید| |

چه غمگین،چه غمگین،روزا رو بی تو سر کردن

به فکر دیدن رویت شب غم رو سحر کردن.

میون این شب تاریک نداره روشنی چشمام

به فریادم برس امشب که بدجوری تو رو می خوام،

که بد جوری تو رو می خوام.

بازم رویای شیرینت شده مهمونیه شب هام

 
یه حس خوب ناخونده شده مهمون لبخندم.

شدی عشق من و قلبم به آتیش می کشی هر دم

منم دیونه حرفات پر دردم،پر دردم.!!!

چقدر سخته تک و تنها اسیر غصه ها بودن

 
برای دیدن چشمات همه دنیا رو پیمودم.

شدی عشق من و قلبم

نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:15 توسط حمید| |

یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم

تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه

یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی

دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی

این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است

این وجودی که محتاج وجود تو است ، این احساسات ، همه در عشق تو جا گرفته است

ببین عشق تو چقدر مقدس است که زندگی ام با تو دوباره جان گرفته است

ببین چقدر دوستت دارم که خوشبختی را از لحظه ای که آمدی دیدم ، حس کردم  و باورش کردم !

باور کردم که حضور تو در زندگی ام یک حادثه نبود

روزی تو می آمدی، با اینکه من حتی فکر داشتن تو را هم نمیکردم

روزی که آمدی چه روز دلنشینی بود

روزی که بهم میرسیم چه روز مقدسی خواهد بود

و

روزی که از عشق هم میمیرم چه روز عاشقانه ایست

به عشق همان روز ، روز از عشق هم مردن ، اینک عاشقانه همدیگر را میپرستیم

تا به دنیا بگوییم این ما هستیم که عاشق همیم !

دلیلی نمیبینم برای زنده ماندن اگر تو نباشی ، نمیخواهم حتی یک لحظه نیز در فکر نماندن باشیم !

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری

میگذرد روزهای بی قراری و انتظار

میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار

و

از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم

عزیزم بیا در آغوشم ، تو مال منی ، آرام باش که تو تا آخر دنیا ، دنیای منی

بارها
گفته ام و خودت هم میدانی که زندگی منی

پس این هم بدان تو آخرین کسی خواهی بود که قبل از مردنم او راخواهم دید !

♥ عاشتقتم تا ابد ♥

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:54 توسط حمید| |

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
 
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
 
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
 
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگز فراموشت نخواهم کرد

 

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:52 توسط حمید| |

کی می خواد مثل تو باشه

کی می خواد مثل تو باشه ، مثل تو که بی نظیری

مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری

کی می خواد مثل تو باشه ، مثل تو که تکیه گاهی

تو به داد من رسیدی ، توی تردید و سیاهی

همه چی از تو شروع شد ، همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه

کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه

وقتی که چشای خیسم ، دیگه جایی رو نمی دید

جزتوهیچ کس تو دنیا ، حال وروزمو نفهمید

همه چی از تو شروع شد ، همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

عزیزم قدرتو خوب می دونم

دوستدارم ريحانه جونم ، عشق همیشگیم

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:43 توسط حمید| |

می نویسم که چگونه در تنهایم به اشک های همیشه همراهم

به این لشگر زلال و زیباکه از ضمیری پاک متولدمی شوند

تا یاوران لحظات و تنهایی من باشند پناه می برم

ای عشق ، ای منجی جاودانه ، ای همیشه ماندگار

با من بمان برای همیشه
دوستت دارم عشقم

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:43 توسط حمید| |

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ، به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی

با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان ، ای خورشید خاموش نشدنی

همچو یک رود که آرام میگذرد ، عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل

ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست

ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
 
ای جان من ، مهربانی و محبت هایت ، وفاداری و عشق این روزهایت ، امیدی است برای خوشبختی فردایت

میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند ، مثل یک گل به پاکی چشمهایت

به وسعت دنیای بی همتایت

هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی ، امواجی از یاد تو را میخواهم

در دریای خاطره های به یادماندنی

هم نفسمی ، ای که با تو یک نفس عاشقم

همزبانمی ، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم

حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت

که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند

چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را

گفتی دستهایم گرم است ، گفتم عزیزم این چشمهای تو است

که مرا به آتش کشیده است

همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است ، هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است

چقدر قلبت زیباست

چه بی انتهاست قصر عشق تو و من ، چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو

تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر

میخوانمت تا دلم آرام بماند

عاشقتم تا ابد

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:37 توسط حمید| |

عکستو امشب دوباره توی آسمون کشیدم

توی چشمای قشنگت باز همه دنیا رو دیدم

شیشه تنهاییمو من واسه عشق تو شکستم

قصه از اینجا شروع شد که دلم رو به تو بستم

بیش از این که فکر می کردم با تو خو کرده نفس هام

تو رو می خوام قد دنیا تکیه کن به قلب تنهام

تو همونی که یه عمری گشتمو پیت دویدم

تا غروب رفتمو این بار به طلوع تو رسیدم

دستتو گذاشتی آخر تو  دستام

حالا وقتشه بدونی که چقدر عاشقت هستم

 ♥ دوستدارم عشقم مهربونم

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:35 توسط حمید| |

خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم

خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم

خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم

خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم

خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم

خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم

با تمام وجودم بهت میگم دوستدارم عزیزم

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:35 توسط حمید| |

به دنبال تو می گردم

  تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم

   تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم

    تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم

   به دنبال تو می گردم

  که شاید چشم هایم را به چشمانت بدوزم

 تا نگاه خواهش دل را عیان سازم

  که شاید دست هایم را به دامانت بیاویزم

   و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم

    به دنبال تو می گردم

   که قدری از حصار این جهان بیرون رویم

  و ساغری از باده ی آتش به کام یکدگر ریزیم

 که قدری از فراز عشق بالاتر رویم

  و درد را غم زار دل سازیم
 

که قدری محو در چشمان هم باشیم

 

دوستت دارم ريحانه چيم

نوشته شده در شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,ساعت 1:26 توسط حمید| |

دوستت دارم، نه واسه اينكه تنهام

 

 دوستت دارم، چون تو گفتي، هميشه هستي باهام

 

 دوستت دارم، نه واسه اينكه بي قرارم

 

 دوستت دارم، چون تو گفتي، هيچ وقت نميكني خارم

 

  دوستت دارم، نه واسه اينكه دربه درم

 

 دوستت دارم، چون تو گفتي، ميگيري بال و پرم

 

 دوستت دارم، نه واسه اينكه دل تنگم

 

 دوستت دارم، چون تو گفتي، هميشه باهات يكرنگم

 

 دوستت دارم، نه واسه اينكه دورم

 

 دوستت دارم، چون تو گفتي، واست يه هم زبونم

 

  دوستت دارم، نه واسه اينكه هستي تو رويام

 

 دوستت دارم، چون تويي تنها فرشتة آرزوهام

 

  دوستت دارم، نه واسه ادامة حياتم

 

 دوستت دارم، چون تويي تنها فرشتة نجاتم

 

 دوستت دارم، نه واسه يه روز و دو روز

 

 دوستت دارم، واسه هميشه، واسه هر روز

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 16:57 توسط حمید| |

 

 تو+ عشق = زندگی

 

 

زندگی + تو =آرامش

 

من – تو = دیوانگی

 

عشق + دیوانگی = تو

 

زندگی – تو = مرگ...(تو = خودم)

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 16:55 توسط حمید| |

من از مرگ خاطره ها و فاصله های حقیری که بانیان فراقند نمیترسم

 

من از سکوت تلخی که پایان قصه هاست بیم ندارم

اگر که خاطره ها یک روز بمیرند

اگر که فاصله ها تو را از من بگیرند

تو باز برای من سر آغاز سرودنی

حتی در آن سکوتی که آخر قصه ماست

تو باز مخاطب دوستت دارم های منی

تو تا ابد مخاطب دوستت دارم های قلب منی

 

دوستت دارم ريحانه جونم

 

 

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 16:53 توسط حمید| |

سرم را روی شانه ات بگذار

 


تا همه بدانند

 


" همه چیز "

 


زیر سر من است ...

 

عاشقتم ريحانه جونم

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 16:49 توسط حمید| |

مهم نیست که فردا چی می شه؟

 

مهم اینه که امروز.........

 

                         دوستت دارم

 

مهم نیست فردا کجایی؟

 

مهم اینه هر جا باشی ........

 

                          دوستت دارم

 

مهم نیست تا ابد با هم باشیم.

 

مهم اینه تا ابد...........

 

                         دوستت دارم

 

مهم نیست قسمت چیه؟

 

مهم اینه قسمت شد........

 

      

 

                          

        دوستت داشته باشم

وبتونم كنارت با آرامش زندگي كنم

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 16:44 توسط حمید| |

تولدت مبارک


ای گل گلدون من


هزار سال زنده باشی


بسته به تو جون من


این هدیه تولد


پیشکش
چشمای تو


نازگل زیبای من


چشام زیر پای تو .

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:21 توسط حمید| |

ريحانه خانومم منت بر سر تقویم نهادی


امروز را سرافراز کردی و باقی
روزها را در حسرت گذاشتی

 

تولدت مبارك

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:20 توسط حمید| |

روز تولد تو


روز نگاه باران


بر شوره زار تشنه


بر این دل بیابان


روز تولد تو


گویی پر از خیال است


یاس و
کبوتر و باد


در حیرت تو خواب است

تولدت مبارك ريحانه جونم

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:12 توسط حمید| |

عزيزم روز تولدت را با آسماني پر از ستاره هاي چشمک زن

با دشتي پر از شقايق ها و با آرزوي موفقيت براي تو

به تو تبريک ميگويم . . . گل من تولدت مبارک

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:11 توسط حمید| |

هرسال وقتی.....29 آذر.....هزاران شهاب به سمت زمین

هجوم میاوردن از خودم می پرسیدم


چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟....


و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که  زمینو


با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش

به خدا شروع کنه ....


تولدت مبارک ريحانه جونم

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:1 توسط حمید| |

واسه من جشن تولدت يه بهونه بود هميشه

 

که رو هديه بنويسم دلم از تو دور نميشه


ريحانه جونم تولدت مبارک ، دوستت دارم . . .

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:0 توسط حمید| |

وقتي که پاتو گذاشتي روي اين زمين خاکي


تموم گل هاي عالم شدن از دست تو شاکي


خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته


با تو دنياي پر از درد ، واسه من مثل بهشته


روز ميلادت مبارک عزيزترينم . . .

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 10:58 توسط حمید| |

در 29 آذر دنيا صداي گريه کودکي را شنيد.


که امروز تنها بهانه براي خنديدن من است . . .


 تولدت مبارک عخش خودم

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 10:56 توسط حمید| |

خواستم برایت هدیه بگیرم

گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم

برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام

بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم

به فکر فرو رفتم و سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم

که بهترین چیز در زندگیم هست

به ناگه فریاد زدم

که قلبم را می فرستم چون

او خود زیباست، مظهرایستادگیست

سربه زیرو با نجابتست

تولدت مبارک نفس من

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 10:54 توسط حمید| |

باور کن ماههاست زیباترین جملات را برای امروز

کنارمی گذارم، امشب اما همه جملات فرار کرده اند،

همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم

.

.

.

. ريحانه جونم
تولدت مبارك.

نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت 10:51 توسط حمید| |

Design By : Night Melody